نظرات ارسالی

فرستنده:اویس رزاقی


  اگر می‌خواهید به دیگران مهربانی کنید اما راهش را نمی‌دانید، ۱۰۰ راه برای مهربانی کردن به شما پیشنهاد می‌دهیم: ۱. برای کارگران محل شیرینی تازه ببرید. ۲. برای بانک‌های غذایی مخصوص کمک به نیازمندان، موادغذایی جمع‌آوری کنید. ۳. با خودتان گل به محل‌کار ببرید و آن را بین همکارانتان تقسیم کنید. ۴. از گل‌فروشی محل بخواهید که آسایشگاه سالمندانی که می‌شناسید را با گل تزئین کند. ۵. هزینه تحصیل یک دانش‌آموز نیازمند را بر عهده گرفته و هرازچندگاهی پیشرفت درسی او را کنترل کنید. ۶. برای آموزش و تدریس در مدارس دولتی داوطلب شوید. ۷. به یک نیازمند کمک کنید. همه توجه‌تان را به او داده و خوب به دردودل او گوش دهید. ۸. تاجران می‌توانند درصدی از درامد روزانه‌شان را صرف یک جنبش مردمی کنند. ۹. برای همکارانتان یک غذا یا تنقلات خوشمزه ببرید. ۱۰. دانش‌آموزان می‌توانند برای تمیز کردن کلاس و مدرسه به نظافتچی مدرسه کمک کنند. ۱۱. برای یک غریبه یک پیتزا بخرید. ۱۲. بین بچه‌های محل آب‌نبات پخش کنید. ۱۳. به آسایشگاه سالمندان سر زده و برایشان میوه و شیرینی ببرید. ۱۴. چند ساعت از وقتتان را گذاشته و بچه یکی از آشنایان را نگه دارید تا والدین او به کارهایشان برسند. ۱۵. روی برگه‌هایی جملات انرژی‌بخش بنویسید و زیر برف‌پاک‌کن ماشین‌ها بگذارید. ۱۶.یک روز در ماه را در اداره یا محل‌کار روز نیکوکاری نام بگذارید و کمک‌های همه را برای نیازمندان جمع‌آوری کنید. ۱۷. به مشتریانتان برای رفع خستگی نوشیدنی تعارف کنید. ۱۸. مهمانی‌ بگیرید و از هر مهمان بخواهید که برای یکی دیگر از مهمانان هدیه‌ای خاص بیاورد. ۱۹. با تلفن زدن، فرستادن کارت، گل یا موادغذایی از محرومان یاد کنید. ۲۰. به دیدن دوستانتان که می‌روید، برایشان میوه تازه ببرید. ۲۱. حداقل روزی یکبار دیگران را تحسین کنید. ۲۲. به دیدن افراد بی‌خانمان بروید و احوالشان را جویا شوید. ۲۳. به رهگذران بادکنک بدهید. ۲۴. به موتوری‌ها نوشابه خنک دهید. ۲۵. همسایه خوبی باشید. هرازگاهی به دیدن همسایه‌هایتان بروید و برایشان شیرینی تازه ببرید. ۲۶. افراد پیاده‌ای که در مسیر می‌بینید را برسانید. ۲۷. برای مرتب کردن چمن‌های حیاط به همسایه‌تان کمک کنید. ۲۸. به هرکسی که در روز می‌بینید، یک حرف قشنگ بزنید. ۲۹. برای بچه‌های مدرسه نزدیک خانه‌تان تنقلات ببرید. ۳۰. در یک مرکز کمک‌رسانی برای کمک داوطلب شوید. ۳۱. در روزهای بارانی به کسانیکه می‌خواهند تا اتومبیل خود بروند چترتان را قرض بدهید. ۳۲. هدیه لبخندتان را به همه ارزانی کنید. ۳۳. یادداشتی به خانه بفرستید و والدینتان را از کارهای خوبتان مطلع کنید. ۳۴. یک کودک بی سرپرست را از مرکز‌های نگهداری کودکان به سرپرستی قبول کنید. ۳۵. برای حمل بار و بسته‌های خرید در فروشگاه و خیابان به دیگران کمک کنید. ۳۶. در کتابخانه‌ها یا کتابفروشی‌ها میزبان برنامه‌های خاص شوید. ۳۷. ۱۰ دقیقه از وقت خود را برای پاسخ دادن به تلفن‌های منشی محل‌کارتان اختصاص دهید تا بتواند کمی وقت آزاد داشته باشد. ۳۸. برای کتاب خواندن در کلاس برای بچه‌ها داوطلب شوید. ۳۹. برای معلم‌ها و اساتیدتان گل و یادداشت قدردانی ببرید. ۴۰.در محیط مدرسه، آسایشگاه‌ها و محیط‌های مشابه مهربانی کردن را رونق دهید. ۴۱. دوستی را در آغوش بگیرید. ۴۲. به فرزندانتان بگویید چرا دوستشان دارید. ۴۳. برای پدر یا مادرتان یادداشتی بنویسید و بگویید چرا اینقدر برایتان ارزش دارند. ۴۴. از یکی از دوستانتان تعریف کنید. ۴۵. یک یادداشت تشکر برای کسی بنویسید که به طریقی مثبت بر زندگیتان تاثیر گذاشته‌ است. ۴۶. به کسانیکه در راه رفتن به محل‌کارشان هستند چای تعارف کنید. ۴۷. به مراکز نگهداری از سالمندان بروید و برایشان وقت بگذارید. ۴۸. خون اهدا کنید. ۴۹. با لبخند، هدیه و گل به ملاقات بیماران در بیمارستان بروید. # ۵۰. ۵۰ کار بعدی را امتحان کنید. ۵۱. در گلدان‌ها یا باغچه همسایه‌تان گل بکارید. ۵۲. جای پارکتان را به راننده‌ دیگری بدهید. ۵۳. به پیکی که برایتان چیزی آورده، یک خوردنی خوشمزه بدهید. ۵۴. رایگان ماشین دیگران را بشویید. ۵۵. برچسب‌هایی که دیوار همسایه را زشت کرده‌اند را تمیز کنید. ۵۶. به رئیستان بگویید که کار او عالی است. ۵۷. به کارمندانتان بگویید که چقدر از کارشان راضی هستید. ۵۸. اجازه دهید کارمندانتان گاهی‌اوقات یک ساعت زودتر به خانه بروند. ۵۹. با دوستانتان برای تمیز کردن و پاکسازی فضاهای سبز بروید. ۶۰.از راننده تاکسی یا اتوبوس برای رانندگی خوبش تشکر کنید. ۶۱. از همه کارمندان شرکتتان بخواهید که آن روز برای یکی از همکاران خود یک کار خوب انجام دهند. ۶۲. به یک غریبه بلیط تماشای مسابقه فوتبال یا کنسرت بدهید. ۶۳. به گارسن یک انعام فوق‌العاده بدهید. ۶۴. برای پلیس یا ماموران آتش‌نشانی کیک یا پیراشکی ببرید. ۶۵. در را برای دیگران باز کنید. ۶۶. پول غذای فرد پشت سرتان در صف را بپردازید. ۶۷. به رئیس کسی که کمکتان کرده نامه‌ای بنویسید و از کارمند او تعریف کنید. ۶۸.یک دسته گل روی میز یکی از همکارتان بگذارید که رابطه چندان خوبی با او ندارید. ۶۹. با یکی از اعضای خانواده که جدا زندگی می‌کند تماس بگیرید و حال او را جویا شوید. ۷۰. برای انجام تعمیرات فرد سالخورده‌ای که تنها زندگی می‌کند، داوطلب شوید. ۷۱. پول بلیط فردی که پشت سرتان در صف سینما ایستاده است را پرداخت کنید. ۷۲. برای بچه‌های مهدکودک نزدیک خانه‌تان اسباب‌بازی ببرید. ۷۳. برای پیک‌های ارسال غذا گل ببرید تا همراه غذا به در خانه افراد ببرند. ۷۴. هر چند وقت یکبار همه دوستانتان را دور هم جمع کنید و سوپرایزی که باعث خوشحالی هرکدام می‌شود، به آنها اهدا کنید. ۷۵. با دانش‌آموزی که تازه به مدرسه‌تان وارد شده یا یک همکار تازه‌وارد دوست شوید. ۷۶. با فرستادن یک ایمیل یا یک هدیه کوچک برای یکی از دوستانتان که خیلی وقت است با او در تماس نیستید، دوستی را تازه کنید. ۷۷. برای یک هفته، هر حرکت سخاوتمندانه‌ای که به فکرتان می‌رسد را انجام دهید و آخر هفته نتیجه آن را روی خودتان ارزیابی کنید. ۷۸. پیشنهاد دهید که سبد یا چرخ خرید را برای یک نفر که خریدهای خود را در ماشین گذاشته است به فروشگاه برگردانید. ۷۹. فرد جدیدی را به شام دعوت کنید. ۸۰. به بچه‌هایی که در طول روز می‌بینید کاغذرنگی برای درست کردن کاردستی بدهید. ۸۱. یک کارت تشکر و قدردانی بنویسید و به طور خاص از فرد مورد نظرتان تشکر کنید. ۸۲. بگذارید اول نفر پشت سرتان در صف خرید کارش را انجام دهد. ۸۳. وقتی راننده‌ها می‌خواهند از شما سبقت بگیرند یا جلویتان بیایند، با لبخند یا تکان دادن دست به آنها اجازه دهید. ۸۴.برای بچه‌هایی که در خیابان مشغول فوتبال بازی کردن هستند، نوشیدنی خنک ببرید. ۸۵. صفحات وب‌سایت‌هایی درمورد مهربانی که می‌شناسید را به دیگران معرفی کنید. ۸۶. به کمک یک کودک برای پرنده‌ها آشیانه بسازید. ۸۷. به فردی بی‌خانمان یک سبد موادغذایی اهدا کنید. ۸۸. بلند‌بلند بخندید و لبخندتان را سخاوتمندانه تقسیم کنید. ۸۹. جلوی در خانه‌تان یک درخت بکارید. ۹۰. لیستی از کارهایی که می‌توانید برای رواج مهربانی در دنیا انجام دهید، تهیه کرده و از دوستی بخواهید که او هم این کار را بکند. بعد لیست‌هایتان را با هم تعویض کرده و هر ماه یکی از آن کارها را انجام دهید. ۹۱. یک دوربین فوری برداشته، به سطح شهر بروید، از مردم عکس گرفته و عکسشان را به آنها بدهید. ۹۲. زباله‌های اطراف را جمع‌آوری کنید. ۹۳. به یکی از معلم‌های سابقتان نامه‌ای بفرستید و از آنها برای تغییری که در زندگیتان ایجاد کردند تشکر کنید. ۹۴. برای یکی از دوستانتان، به طور ناشناس هدیه بفرستید. ۹۵. لباس‌های اعضای خانواده را برایشان اتو بزنید. ۹۶. برای یک مدرسه یا موسسه آموزشی کتاب بخرید. ۹۷.یک چک با مبلغی که برایتان مقدور است، برای آشنایی بفرستید که می‌دانید مشکل مالی دارد. ۹۸. یکی از آشنایان را برای شام به رستوران دعوت کنید. ۹۹. به دوستتان پیشنهاد دهید که فرزندش را به کلاس رقص ببرید. ۱۰۰. یکی از دوستان قدیمی خود را پیدا کنید و با او قرار بگذارید.

فرستنده:صابري جليل


  چرا گاهي از کارمندان خوب، رفتاري نادرست سر مي‌زند کارمند بد کجا سازماندهي مي شود؟! هزينه بالقوه رفتارهاي غيراخلاقي بسيار بالاست. چه بسا اين هزينه‌ها حيثيت و شهرت يک کسب و کار را بر باد دهند و گاه حتي مي‌توانند منجر به مشکلات کلان حقوقي در دادگاه شوند. اينجا لغزش‌هايي را به مديران نشان مي‌دهيم که معمولا شيوع و رواج بيشتري در ميان کارمندان دارند. هنوز پس از سال‌ها فجايعي اخلاقي و مشکلاتي غيراخلاقي در جهان اقتصاد رخ مي‌دهند و سرتاسر اقتصاد را به چالش و شوک وامي‌دارند. براي نمونه مي‌توان به کلاهبرداري، سوءاستفاده مدني، رسوايي‌هاي مالي و رشوه‌ها اشاره کرد. اخيرا دانشکده مديريت اقتصادي روتردام طي پژوهشي تلاش کرده است تا دلايل رفتاري و روان‌شناختي اين اتفاقات ناخوشايند را بررسي کنند. آنها دست آخر با انتشار مقاله «52 نکته در مورد اخلاق کار» اين مساله را مورد واکاوي جدي قرار داده‌اند. اينجا به طرح و بررسي برخي از کليدي‌ترين نکات اين پژوهش مي‌پردازيم. در واقع، لغزش‌هايي را به مديران نشان مي‌دهيم که معمولا شيوع و رواج بيشتري در ميان کارمندان دارند. البته سعي خواهيم کردکه فرهنگي اخلاقي‌تر را براي کسب‌وکار پيشنهاد بدهيم. (1) سازمان‌ها و افراد چشم‌اندازي محدود دارند. ترسيم اهداف و دستيابي به آنها بخشي الزامي از هر کسب و کار موفق است. وقتي کارمندان اهدافي چالش‌برانگيز و سنجش‌پذير داشته باشند، آنگاه مصمم‌تر کار خواهند کرد، انسجام و پايداري بيشتري خواهند داشت و نسبت به رفتارهاي خود از هوشياري و مسووليت‌پذيري بيشتري برخوردار خواهند بود. وقتي يک هدف بدل به تعلق خاطر يا دلبستگي زياد يک شخص يا يک شرکت مي‌شود، آنگاه همه چيز (از جمله، ارزش‌ها و ملاحظات اخلاقي) نيز مي‌تواند سقوط کند و از دست برود. وقتي شرکت بزرگ «انرون» در آمريکا پاداش‌هاي فراواني را به کارمندانش مي‌دهد تا آنها را به سوي فروش بيشتر کالاهايش سوق دهد، آنها چنان به دنبال اين هدف جديد (پاداش بيشتر) هستند که اخلاق حرفه‌اي را به راحتي با پول و سود عوض مي‌کنند. البته ديگر همگان مي‌دانند که چه شکست‌هاي سنگيني متوجه چنين شرکت‌هايي شد و عملا خود انرون با چه فاجعه‌اي دست و پنجه نرم کرد. پس بايد حواسمان به اين اهداف و کيفيت‌شان باشد؛ يعني بايد ببينيم که اين اهداف چگونه افراد را شگفتزده مي‌کند و رفتارهايشان را تغيير مي‌دهد و آنها را در چه پس‌زمينه بزرگتري واقع مي‌کند. (2) قدرت برخي نام‌هاي خاص رفتارهاي غيراخلاقي را توجيه مي‌کند. وقتي رشوه‌خواري به معناي پيشرفت سريع باشد يا کلاهبرداري به معناي دفترداري خلاقانه محسوب شود، آنگاه هر جرم و جنايت، يا هر اشتباه و خطايي مجاز مي‌شود. حتي همگي مي‌دانيم که گه‌گاه اين رفتارها به لطيفه‌اي در ميان دوستان بي‌اخلاق (اما قدرتمند و بانفوذ) نيز بدل مي‌شود. نام‌هاي خاص افراد سبب مي‌شود تا کنش‌ها و رفتارهاي واقعي‌شان از دلالت‌هاي اخلاقي تفکيک شود و هر رفتاري به قدرت و موقعيت خاص او نسبت داده شود؛ تا آنجا که بي‌اخلاقي يک مدير اقتصادي در بازار به عملي معمول و مرسوم تبديل خواهد شد. مديران برجسته بايد براي جلوگيري از چنين فجايعي هشدارهاي اخلاقي و برنامه‌هاي نظام‌مند مشخصي داشته باشند. (3) وقتي رفتار خوب و شايسته به رفتاري بد و ناشايست بدل مي‌شود. با اين اوصاف، به نظر مي‌رسد که چه بسا انجام عملي شايسته در زمان کنوني به عملي ناشايست در آينده بدل شود. يکي از نکات مهم پژوهش مزبور تامل در باب آثار جبراني اين وقايع است. وقتي برخي از کارمندان را مي‌توان براي مدتي طولاني به عنوان الگوهاي مناسب عنوان کرد، آن وقت آنها شايد گمان کنند که اکنون وقت هر گونه عمل غيراخلاقي فرا رسيده است، چراکه به نظر مي‌رسد از اينجا به بعد مديران ارشد «اعتباري اخلاقي» به رفتارها و جايگاه اين کارمندان بخشيده‌اند. پژوهش‌هاي ديگري از سوي نينا مازار و چن بو ژونگ نيز نشان مي‌دهند که افرادي که به موقعيت اقتصادي مناسبي دست مي‌يابند، تمايل دارند تا رفته‌رفته بيشتر دروغ بگويند و دست به سرقت‌هاي مالي کلان بزنند. نکته ديگر در اين بخش در مورد کساني است که عملا بدون هرگونه تلاش يا بدون هرگونه هزينه‌اي به چيزي شايان توجه دست مي‌يابند. در اين موقعيت‌ها هنجار کاري کاملا اخلاقي است و رفتارهاي نابهنجار و غيراخلاقي بسيار به ندرت ديده مي‌شوند. اين اشخاص وقتي در چنين فضاهايي قرار مي‌گيرند گاهي با خودشان فکر مي‌کنند که «وقتي هيچ کسي در اين محيط قصد خلاف ندارد، عيب چنداني نبايد داشته باشد اگر صرفا يک بار دست به خلاف بزنم!». اينجا نيز خطر تازه‌اي نهفته است. (4) ضرب‌الاجل کاري مي‌تواند به کوري اخلاقي منجر شود. همواره مي‌توان فشار زمان بر محيط کاري را حس کرد. اشخاص زيادي در پي اين بار زماني هستند و سعي مي‌کنند تا کارشان را زير همين فشار و در همين موقعيت‌ها به بهترين نحو انجام دهند. با اين وجود، ضرب‌الاجل کاري حتي مي‌تواند برخي پيامدهاي اخلاقي منفي داشته باشد و به نوعي کوري يا عدم بصيرت کافي دامن بزند. تمرکز بر ضرب‌الاجل کاري براي انجام يک پروژه سبب مي‌شود تا کارمند مزبور نتواند نگاهي مثبت و درست به ديگر کارمندان داشته باشد و عملا نسبت به مردمي که پيرامونش هستند کور مي‌شود. اين کوري اخلاقي اثر خودش را در پيامدهاي ناشي از رفتارها و کنش‌هاي اين کارمند نيز بر جا مي‌گذارد.عملا وقتي زمان بيش از اندازه آزاد در اختيار يک کارمند قرار دهيد، آن فرد تقريبا به همه کمک مي‌کند، اما وقتي او زمان کافي براي انجام پروژه‌اش نداشته باشد، تنها به 63 درصد از همکارانش اعتنا مي‌کند و باقي را ناديده مي‌گيرد. در ضمن وقتي او ترغيب مي‌شود تا کارش را در سريع‌ترين حالت ممکن به انجام برساند، عملا نسبت به90 درصد از همکارانش بي‌توجه است.

فرستنده:صابري جليل


  اگر نمي توانيد خود را با فضاي يک گروه وفق دهيد مردانه بازي کن زنانه پيروز باش!* نالايق ترين عضو گروهتان را يک مشکل حل شدني بدانيد نه يک اهانت شخصي . ارزش يک گروه با ارزش، ضعيف ترين عضو گروه آن برابري مي کند. پس اگر آن عضو ضعيف را تقويت کنيد ، خودتان را تقويت کرده ايد. بانکي: امروزه در ايران کار گروهي به يک گره تبديل شده است. براي بسياري شرکت در يک امر گروهي چيزي شبيه به يک فاجعه است. اين مسئله مي تواند دلايل زيادي داشته باشد ؛ تصور نمي کنم بتوان آن را به پيشينه تاريخي نسبت داد چه بسا در گذشته در هنگام برگزاري آيين ها و مناسک و اعياد که همگي آن ها به صورت گروهي برگزار مي شد انواع بازي هاي گروهي رايج بود. و کودکان به خصوص پسران از همان ابتدا شيوه رفتار در يک گروه را مي آموختند . اما امروز اين سنن و بازي ها فراموش شده اند و مردم در دايره کوچک و خود ساخته ي خود سردر گم و حيرانند. "کتاب مردانه بازي کن زنانه پيروز باش" کتابي است که زن خبرنگاري به نام گيل اوانز با اين پيش فرض که در امريکا مردان خود اصول مشارکت در يک کار گروهي را مي دانند ، براي زناني که مي خواهند در اجتماع حضور فعال و موفقي داشته باشند تاليف شده است. صورت مسئله : من نمي توانم خودم را با يه کار گروهي وفق بدم راه حل: به خاطر داشته باشيد که کار شما فقط به شما مربوط نيست و با تمام گروه در ارتباط است . در نتيجه بايد از مقررات گروه پيروي کنيد. در هنگام کار همواره تصوير بزرگ را در ذهن داشته باشيد : اين وظيفه شما نيست وقتي کاري را دون شان خود مي دانيد آن را توهين به خود تلقي کنيد . در وضعيتي که توجه فوري شما ضروري است هيچ کس مايل نيست از ترديد هاي شخصي شما با خبر شود . مسائل شخصي شما هر قدر هم که در نظرتان مهم باشد جزئي از تصوير کوچک به شمار مي رود. تصوير بزرگ عبارتست از توانايي گروه در راه رسيدن به هدف نهايي. شما را براي اينکه توانايي کمک به گروه را داشتيد استخدام کرده اند. پس نبايد در جزئيات غرق شويد ، انرژي خود را با کينه و دشمني با افراد يا با نگراني هاي شخصي خود تلف نکنيد. مجبور نيستيد هم گروه هايتان را دوست داشته باشيد اما بايد به آنها وفادار بمانيد: نالايق ترين عضو گروهتان را يک مشکل حل شدني بدانيد نه يک اهانت شخصي . ارزش يک گروه با ارزش ضعيف ترين عضو گروه آن برابري مي کند. پس اگر آن عضو ضعيف را تقويت کنيد ، خودتان را تقويت کرده ايد. لزومي ندارد خود را يک آدم ماشيني بي اراده بدانيد: همين که وارد گروهي مي شويم تصور مي کنيم نامرئي شده ايم. به هيچ وجه چنين نيست. در واقع هر کسي در گروه شکل بهتري از خود را مي يابد. بازيکن وسط مي تواند کاري کند که بازيکن دفاع ، خوب و عالي جلوه کند. يک دروازبان خوب باعث پيشرفت بازيکن مهاجم مي شود. يارهاي مسابقه تنيس دوبل به يکديگر کمک مي کنند.هر يک از اعضاي گروه شما با استعدادهاي منحصر به فرد خود وارد ميدان مي شوند و شما مي توانيد با استفاده از همه استعدادهاي پيرامونتان توانايي هاي خود را بهبود بخشيد. از گروه انتقاد نکنيد: همين که گروهي تصميم گرفت وقت عمل مي رسد . وقتي کاري به مرحله عمل مي رسد ديگر مکث کردن ، متوقف کردن کار و بررسي آن ، و از همه بدتر انتقاد از کار معنايي ندارد . اگر مايليد گروهتان به هدفي برسد اين را بدانيد که ارائه پيشنهادهاي مشابه در پيشبرد کار مفيد نيست. لحظه اي که همه ي اعضاي گروه به سمت چپ مي دوند زمان مناسبي براي اين نيست که بگوييد شايد دويدن به سمت راست بهتر باشد. گفتگوهاي دروني خود را بسنجيد: همه نارضايتي هايي را که از کارتان داريد بر روي يک کاغذ بنويسيد و آن را با صداي بلند بخوانيد. آيا همه ي آنها به من مربوط نمي شوند؟ شايد پاسخ بسياري از شما منفي باشد. اما بسياري از ما بدون آنکه خودمان بدانيم خودبين هستيم. مثلا فرض کنيد همکار نالايقي داريد و مي نويسيد: "به نظر من او خيلي بي شعور است . هيچ وقت به حرفهاي من توجه نمي کند. او به اندازه من باهوش و زرنگ نيست." آيا خود بيني نهفته در اين جملات را تشخيص مي دهيد؟ ما در نيروي منفي خود غرق مي شويم و تصور مي کنيم اگر فقط کسي به حرف ما گوش بدهد همه کارها درست مي شود در نتيجه نسبت به عضوي از گروه که چندان باهوش نيست حساسيت بيمارگونه به خرج مي دهيم. بهتر نيست به جاي لاف زدن و قيل و قال به راه انداختن آستين ها را بالا بزنيم و کمکي بکنيم؟ راهي براي مثبت انديشي بيابيد. به جاي انتقاد و عيب جويي استعداد خود را وقف پيشبرد کار گروهي کنيد. هميشه با نارضايتي به سراغ سرگروه نرويد. سعي کنيد راه حلي نيز در چنته داشته باشيد . کمک گروه را بپذيريد: وقتي از هم گروه هايمان دلسرد مي شويم مي گوييم: " من به تنهايي بهتر مي توانم اين کار را انجام بدهم " اما در اين موقع مرتکب يک اشتباه راهبردي مي شويم . علاوه بر آن ، کار فوق العاده اي را نيز به عهده مي گيريم. پا را از گليمتان درازتر نکنيد و در برابر اين وسوسه مقاومت نشان بدهيد. بازيکن وسط زمين هيچ گاه توپ را به سمت دروازه پرتاب نمي کند. دروازه بان نيز تلاشي براي گل زدن نمي کند. اگر واقعا فکر مي کنيد مي توانيد کار شخص ديگري را بهتر از خودش انجام دهيد به سراغ سرگروه برويد و موضوع را به طور محرمانه با او در ميان بگذاريد. نظم گروه را بر هم نزنيد: شايد بتوان گفت بدترين واکنش يک بازيکن در گروه اين است که فراموش کند يکي از اعضاي گروه است . بله مسائل متعدد ديگري در زندگي هر روز شما به چشم مي خورد از جمله خانه ، فرزندان ، والدين و غيره. اما گذشته از دوران بحران هاي شخصي ، در تمام اوقاتي که در محل کارتان هستيد مهم ترين هدف شما بايد موفقيت گروهتان باشد. نمي خواهم بگويم بقيه ي زندگي شما مهم نيست اما اگر مي خواهيد فرد موفقي باشيد زماني که در محل کارتان هستيد فکرتان را روي کارتان متمرکز کنيد.

فرستنده:صابري .ا


 بدون تأیید یا رد اعتراف میکنم: ارزش یکبار خواندن دارد در روز عاشورا مي توانيم جامه اي سرخ بپوشيم و فرياد برآوريم که اين سرخي، نشانه پيروزي خون بر شمشير است که درس آن را از حماسه کربلا آموخته ايم. مي توانيم لباسي سر تا پا سفيد بپوشيم و با صدايي بلند بگوييم، اين کفن است که پوشيده ايم تا عهدي باشد بين ما و حسين(ع) که در راه ادامه ي نهضت حق طلبانه و ظلم ستيزانه اش، براي شهادت هميشه آماده ايم. مي توان سياه پوشيد و بانگ سرداد که اين سياهي نشانه ي آن است که من و من ها، در روز و روزهاي عاشورا، حسين و حسين هاي زمان را تنها گذاشته ايم و آن ها در مصاف با يزيديان عصر خود، مظلومانه به شهادت رسيده اند و اين لباس سياه نشاني است بر شريک جرم بودن ما در ريخته شدن خون آن ها زيرا در جايي، حتي سکوت نيز شرکت در وقوع جرم و شريک بودن در آن است. آيا اين فکر لرزه بر اندام ما نمي اندازد و تصور شريک جرم بودن در ريخته شدن خون حسين(ع) خواب را از چشمان ما دور نمي کند؟ در اين روز مي توان لباسي سبز پوشيد و گفت اين به نشانه ي آن است که نهضت حسيني، خزان مظلومان را بهار کرده و نويد اين پيروزي، بهار انديشه را براي بشريت به ارمغان آورده است.

فرستنده:صابري جليل


 قيام امام حسين (ع)در ديدگاه انديشمندان مسلمان وغير مسلمان جهان ◄ نهضت امام حسين از نظر مهاتما گاندي: من زندگي امام حسين عليه السلام آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين عليه السلام پيروي كند. ◄ محمدعلي جناح درباره امام حسين سخن مي گويد: هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آنكه امام حسين عليه السلام از لحاظ فداكاري و تهور نشان داد در عالم پيدا نمي شود، به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد، پيروي نمايند. ◄ حادثه طف از نظر لياقت عليخان: اين روز ( عاشورا) براي مسلمانان در سراسر جهان معناي بزرگ دارد، در اين روز يكي از حزن آورترين و تراژيك ترين وقايع اسلام اتفاق افتاد. شهادت حضرت امام حسين در عين حزن، نشانه فتح نهايي روح واقعي اسلامي بود، زيرا تسليم كامل به اراده الهي به شمار مي رفت، شهادت يكي از عظيم ترين پيروان اسلام مثلي درخشنده و پايدار براي همه ما است. اين درس به ما مي آموزد كه اشكال و خطرات هر چه باشد نبايد از راه حقيقت و عدالت منحرف شود. ◄ پورشو تامداس توندون امام حسين را مي ستايد: شهادت امام حسين عليه السلام از همان زمان كه طفلي بيش نبودم در من تأثير عميق و حزن آوري مي بخشيد. من اهميت برپا داشتن اين خاطره بزرگ تاريخي را مي دانم. اين فداكاري هاي عالم از قبيل شهادت امام حسين عليه السلام سطح بشريت را ارتقاء بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه بماند و يادآوري شود. ◄ اثر نهضت امام حسين از نظر گيبون مورخ مشهور: در طي قرون آينده بشريت و در سرزمين هاي مختلف شرح صحنه حزن آور مرگ امام حسين موجب بيداري قلب خونسردترين قارئين خواهد شد. ◄ چارلز ديكنز درباره نهضت امام حسين اينگونه مي گويد: اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاي دنيائي خود بود، من نمي فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند، پس عقل چنين حكم مي نمايد كه او فقط به خاطر اسلام فداكاري خويش را انجام داد. ◄ امام حسين عليه السلام از نظر توماس كارلايل: بهترين درسي كه از تراژدي كربلا مي گيريم، اين است كه امام حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند، آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددي در جايي كه حق با باطل روبه رو مي شود، اهميت ندارد و پيروزي امام حسين با وجود اقليتي كه داشت باعث شگفتي من است. ◄سخنان پروفسور ادوارد براون درباره حادثه طف: آيا اقليتي پيدا مي شود كه وقتي درباره كربلا سخن مي شنود، آغشته با حزن و الم نگردد، حتي غيرمسلمانان نيز نمي توانند پاكي روحي را كه اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت، انكار كنند. ◄ نهضت امام حسين از نظر فردريك جيمس: درس امام حسين عليه السلام و هر قهرمان شهيد ديگري اين است كه در دنيا اصول ابدي عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مي رساند كه هرگاه كسي براي اين صفات ابدي مقاومت كند و بشر در راه آن پافشاري نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقي و پايدار خواهد ماند. ◄ ل. م. بويد: در طي قرون افراد بشر هميشه جرات و پردلي و عظمت روح و بزرگي قلب و شهامت رواني را دوست داشته اند و در همين هاست كه آزادي و عدالت هرگز به نيروي ظلم و فساد تسليم نمي شود. اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين عليه السلام و من مسرورم كه با كساني كه اين فداكاري عظيم را از جان و دل ثنا مي گويند، همنوا بوده ام، هر چند كه 1300 سال از تاريخ آن گذشته است. ◄ امام حسين از نظر واشنگتن ايروينك مورخ آمريكايى: براي امام حسين عليه السلام ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روي ريگ هاي تفتيده عربستان روح امام حسين فناناپذير است. اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي امام حسين. ◄ توماس ماساريك درباره حادثه كربلا سخن مي گويد: بسياري از مورخين مابه كم و كيف اين رسم و ازدياد عزاداري واقف نبوده، جاهلانه سخن مي گويند و وضع عزاداري پيروان امام حسين عليه السلام را مجنونانه مي پندارند و ابداً بدين نكته پي نبرده اند كه اين مسئله در اسلام چه تحولاتي را به وجود آورده و جنبش و نهضت مذهبي كه از تعزيه داري در اين قوم پيدا شده در هيچ يك از اقوام و ملل ديگر عالم پيدا نشده است، با يك نظر دقيق در ترقيات دويست ساله پيروان حضرت علي عليه السلام در هندوستان كه عزاداري را شعار خود نموده اند تصديق خواهيم كرد كه بزرگترين عالم اصلي مزيت را آنها پيروي مي كنند. ◄ موريس دوكبري مي نويسد: اگر مورخين ما، حقيقت اين روز را مي دانستند و درك مي كردند كه عاشورا چه روزي است اين عزاداري را مجنونانه نمي پنداشتند، زيرا پيروان امام حسين به واسطه عزاداري امام حسين مي دانستند كه پستي و زيردستي و استعمار واستثمار را نبايد قبول كنند، زيرا شعار پيشرو و آقاي آنها ندادن تن به زيربار ظلم و ستم بود. امام حسين عليه السلام براي حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زيربار استعمار و ماجراجويي يزيد نرفت. پس بياييد ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده از زيردستي استعمارگران( بيگانگان)خلاصي يابيم و مرگ باعزت را بر زندگي با ذلت ترجيح دهيم زيرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگي با ذلت است. امام حسين عليه السلام شبيه ترين روحاني به حضرت مسيح است، ولي مصائب او سخت تر و شديدتر است. ◄ عاشورا از نظر دكتر ژوزف فرانسوي: دكتر ژوزف مورخ معروف فرانسوي در كتاب " اسلام و اسلاميان" مي نويسد: عزاداري امام حسين عليه السلام رفته رفته از اركان مذهب شيعه قرار گرفت. با ترقيات سريع السيري كه شيعيان در اندك مدتي كردند مي توان گفت در دو قرن ديگر عدد آنها بر ساير فرق مسلمانان بيشتر خواهد شد و علت اين امر به واسطه سوگواري امام حسين عليه السلام است. امروز در هيچ نقطه اي از جهان نيست كه براي نمونه دو الي سه نفر شيعه يافت شوند و اقامه عزاداري ننمايند. بايد اعتراف نمود كه شيعيان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگواري امام حسين عليه السلام دريغ ندارند. امروز در هر نقطه از عالم مسلمانان شايسته ترين افرادي هستند كه به معرفت علم واقف شده و به خصوص فرقه شيعه بر ساير فرق اسلام مزيت و برتري دارند. ويکتور فرانکل در کتاب خود:◄ ويکتور فرانکل در کتاب خود به نام «انسان در جستجوي معنا» به اين نکته اشاره دارد که تمام زندگي انسان ها داراي معنا و مفهوم است. انسان بايد اين معاني را دريابد،بياموزد و از آنها در جهت رسيدن به پيشرفت و تعالي بهره مند شود. وقتي ما در زندگي انسان هاي بزرگي همچون امام حسين(ع) فکر کنيم و با آن ارتباط معنايي پيدا کنيم، ديگر صورت ظاهر را رها خواهيم کرد و به آنجايي مي رسيم که مي توانيم ذره اي از اين عظمت و شکوه را دريابيم و روح خويش را به سطوح بزرگ تر ارتقا دهيم. سخني از علامه طنطاوي (دانشمند و فيلسوف مصري):◄ حماسه حسيني آزادگان را به فداکاري در راه خدا برمي انگيزد و استقبال مرگ را بهترين آرزوها به شمار مي آورد، چندان که براي رفتن به قربانگاه، بر يکديگر پيشي مي جويند. آ◄ نتوان بارا مسيحي: اگر حسين از آن ما بود، در هر سرزميني براي او پرچمي برمي افراشتيم و در هر روستايي براي او منبري بر پا مي کرديم و مردم را با نام حسين به مسيحيت فرا مي خوانديم. مُسيو هاربين:◄ مُسيوهاربين آلماني مي گويد: «اگر در کلمات و گفتار حسين عليه السلام درست دقت شود معلوم خواهد شد که هدف و آرمان حسين عليه السلام جلوگيري از ستم بود و اين همه قوّت قلب و از خودگذشتگي را در راه مقصود عالي خويش خرج کرده است. حتي در آخرين دقايق زندگي طفل شيرخوار خود را قرباني حقّ و حقيقت نمود و با اين عمل انديشه فلاسفه و بزرگان عالم را متحيّر ساخت». ◄ نيکلسون: نيکلسون، خاورشناس معروف، مي نويسد: «بني اميه سرکش و مستبّد بودند، قوانين اسلامي را ناديده انگاشتند و مسلمين را خوار نمودند.... چون تاريخ را بررسي کنيم گويد: دين بر ضد فرمان فرمايي تشريفاتي قيام کرد و حکومت ديني در مقابل امپراتوري ايستادگي نمود. بنابراين تاريخ از روي انصاف حکم مي کند که خون حسين عليه السلام به گردن بني اميه است». دروويلد: ◄ در سفرنامه خود مي نويسد: «سرگذشت غم انگيز امام حسين عليه السلام و يارانش اذهان نيمي از جهان اسلام را به خود مشغول داشته است. گذشت قرن هاي بسيار که هرکدام فاجعه ها و غم هاي خود را به همراه دارد اين داغ را بي اثر نکرده است و احساسي را که يادآوري آن واقعه برمي انگيزد تخفيف نداده است.... حتي دشمنان حسين عليه السلام با ديدن مقاومت بردبارانه او و از خودگذشتگي يارانش... به رحم آمدند. وقايع ثبت شده روز هولناک دهم محرم چنان از عواطف پاک انساني سرشار است که مردم را تکان مي دهد و تأثر آنها را از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي کند». ادوارد براون (مستشرق معروف انگليسي) ، عنوان مي کند: ◄ آيا قلبي پيدا مي شود که وقتي درباره کربلا سخن مي شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتي غير مسلمانان نيز نمي توانند پاکي روحي را که در اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انکار کنند. ◄ماربين آلماني (خاورشناس)، مي گويد: حسين(ع) با قرباني کردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيت خود، به دنيا درس فداکاري و جانبازي آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد که ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست و بناي ستم هر چه ظاهرا عظيم و استوار باشد، در برابر حق و حقيقت چون پرکاهي بر باد خواهد رفت. ◄جرج جرداق (دانشمند و اديب مسيحي) ياد آور مي شود: وقتي يزيد مردم را تشويق به قتل حسين(ع) و مامور به خونريزي مي کرد، آنها مي گفتند "چه مبلغ مي دهي؟" اما انصار حسين(ع) به او مي گفتند "ما با تو هستيم. اگر هفتاد بار کشته شويم، باز مي خواهيم در رکابت جنگ کنيم و کشته شويم". سر پرسي سايکس (خاورشناس انگليسي)، تاکيد مي کند: ◄ حقيقتا آن شجاعت و دلاوري که اين عده قليل از خود بروز دادند، به درجه اي بوده است که در تمام اين قرون متمادي هر کسي که آن را شنيد، بي اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين يک مشت مردم دلير غيرتمند، نامي بلند غيرقابل زوال براي خود تا ابد باقي گذاشتند. تاملاس توندون (هندو، رئيس سابق کنگره ملي هندوستان)، براين باور است که: ◄ اين فداکاري هاي عالي از قبيل شهادت امام حسين(ع) سطح فکر بشريت را ارتقا بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه باقي بماند. ◄شيخ جعفرشوشتري، مي گويد : ازعظمت بلکه معجزه قرآن، آن است که برخلاف ديگر کتابها تکرارش ملال آور نيست، بلکه لطفش بيشتر مي گردد، مصيبت امام حسين (ع) هم همينطور است. هرچه خوانده يا شنيده شود باز تازه است. ديگرآنکه نگاه کردن به خط قرآن عبادتست، تلاوت و گوش دادن به آن عبادتست، مرثيه امام حسين(ع)، همچنين است، خواندنش و گوش دادنش عبادتست، گرياندنش و گريه کردنش نيز عبادتست. عباس محمود عقّاد (نويسنده و اديب مصري)، تاکيد مي کند: ◄ جنبش حسين(ع)، يکي از بي نظيرترين جنبش هاي تاريخي است که تاکنون در زمينه دعوت هاي ديني يا نهضت هاي سياسي پديدار گشته است ... دولت اموي پس از اين جنبش، به قدر عمر يک انسان طبيعي دوام نکرد و از شهادت حسين(ع) تا انقراض آنان بيش از شصت و اندي سال نگذشت. ◄عبد الرحمن شرقاوي (نويسنده مصري)، نيز مي گويد: حسين(ع)، شهيد راه دين و آزادگي است. نه تنها شيعه بايد به نام حسين(ع) ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار کنند. طه حسين (دانشمند و اديب مصري)، عنوان مي کند: ◄ حسين(ع) براي به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال کردن از جايي که پدرش رها کرده بود، در آتش شوق مي سوخت. او زبان را درباره معاويه و عمالش آزاد کرد، تا به حدي که معاويه تهديدش نمود. امام حسين(ع)، حزب خود را وادار کرد در طرفداري حق سختگير باشند. ◄دانشمند نامدار اهل سنت "ابن ابي الحديد" نيز در مورد جلوه هاي آزادگي و شکست ناپذيري عاشورا چنين نوشته است: "سالار پرشکوه شکست ناپذيران روزگار و قهرمان کساني که در برابر ذلت و تحقير سر فرود نياورده و به عصرها و نسلها درس جوانمردي و شرافت و مرگ پر افتخار را زير سايه شمشيرهاي آخته داد، و آن را بر سازش با بيداد و فريب برگزيد، پدر يکتاپرستان گيتي حسين(ع)، فرزند رشيد علي(ع) است. استبدادگران اموي به آن شخصيت تسخير ناپذير و يارانش امان دادند، اما او بدان دليل که نمي خواست در برابر ذلت و بيداد سر خم کند و نيز بيم آن داشت که اگر با پذيرش امان نامه کشته هم نشود، ذلت بر او و ديگر آزاد منشان رهرو راهش از سوي عبيد و ديگر خودکامگان سياهکار و حقير تحميل گردد، مرگ پر عزت و افتخار را بر زندگي ذليلانه برگزيد." ◄شاعر دانشمند "ابونصر سعدي" از سرايندگان نامدار قرن چهارم در وصف آزادگي و عزتمندي حسين(ع) از جمله چنين مي سرايد : ""حسين (ع) همان کسي است که مرگ با عزت و آزادگي را زندگي حقيقي مي نگريست و زندگي با ذلت و حقارت را مرگ." ◄"حميد بن مسلم" از گزارشگران رويداد عاشورا در وصف شکوه و شکست ناپذيري پيشواي آن مي گويد : "به خداي سوگند که فروغ فروزان سيماي حسين و جمال و هيبت او به گونه اي مرا مجذوب و واله ساخته بود که انديشه کشتن او را از ياد بردم." پس از رويداد جانسوز عاشورا، يکي از منتقدان، برخي از سپاه شوم اموي را نکوهش کرد که ننگ و نفرين بر شما! چگونه فرزندان پيامبر را آن گونه ناجوانمردانه قتل عام کرديد؟ ◄"شمر"، خشن ترين فرمانده سپاه استبداد در اعتراف به آزادگي و شکست ناپذيري حسين (ع) گفت : به خداي سوگند که او روح تسخير ناپذير پدرش علي را در کالبد دارد. نتيجه: تعمق و تامل در سخنان اين انديشمندان و بزرگان از فرقه ها و اديان مختلف بيانگر شکست ناپذير بودن نهضت عاشورا و شکوه سرور و سالار شهيدان امام حسين (ع) در منطق و منش است و اينکه اين نهضت براي بشريت با هر گرايش و سليقه اي راهگشاي رسيدن به زندگي سعادتمند و گسترش عدالت و آزادگي است.

فرستنده:آسیه میرغیاثی


 لطفامطالب طنزتون روبیشترکنید

فرستنده:فاطمه سادات


 آیا میدانیدازنظر روانشناسان باهوشترین انسانها چه کسانی هستند؟باهوشترین افراد کسانی هستند که بتوانند احساسات خود را(خشم ،غم،خوشحالی....) کنترل نمایند. رسول اکرم (ص)میفرمایند:کمال عقل پس از ایمان به خدا،مدارا کردن با مردم است به شرط آن که حق ترک نشود.

فرستنده:صابري جليل


  مهارت‌هاي مديريتي ريزش مديران و کارمندان متوسط در آينده نزديک «به افراد ورزيده و کارآمد خود بتازيد». اين عبارتي است که من همواره از مديران بلند پايه شرکت جنرال الکتريک در دوره جک ولش در ارتباط با سلسله مراتب جهاني اين شرکت مي‌شنيدم. اين حرف به طور ظالمانه‌اي ساده و به سادگي ظالمانه است. همين اندرز جک ولش، سال‌ها موتور محرک رفتار بلندمرتبه‌ترين مقامات مديريتي قرار گرفت.اين شرکت به اين نتيجه رسيد که اگر بهترين افرادش را وادار کند سخت‌تر کار کنند، نتيجه بهتري بدست خواهد آورد تا مديران «سطح متوسط» خود را وادار کند هوشمندانه‌تر کار کنند. اعداد و ارقام قانع‌کننده بودند. حتي بازده نهايي حاصل از افراد نخبه شرکت جنرال الکتريک از لحاظ عملکرد در زمينه ايجاد پيشرفت‌هاي قابل توجه، نسبت به افراد متوسط بيشتر بود. افراد سطح B از لحاظ سرمايه‌گذاري انساني نسبت به افراد سطح A ضعيف‌تر هستند. بنابراين درباره «تاختن به افراد ورزيده» لازم است نگاه دقيق تري به تحقيق جديد تحت عنوان «ارزش روسا» که در سطح وسيعي انتشار يافت صورت پذيرد. مقاله علمي دفتر پژوهش‌هاي اقتصادي استدلال مي‌کند که روسا نقش مهمي در سازمان ايفا مي‌کنند. روساي بهتر، نتايج بهتري حاصل مي‌کنند. اين تحقيق با استفاده از تکنيک‌هاي مختلف اقتصادي/آماري مورد قبول، نشان داد که مهم ترين اثر گذاري مديران به علت مهارت‌هاي انگيزشي آنها نبود، بلکه بهترين اثرگذاري آنها اين بود که به کارمندان آموزش دهند چگونه بهره‌وري بهتري داشته باشند، يعني صلاحيت‌سازي. اما يافته‌اي که بيش از همه باعث تعجب يکي از محققين شد اين بود که «برخلاف انتظار،اين افزايش بهره‌وري بسيار وابسته به اين مساله است که بهترين کارمندان در ارتباط با بهترين مديران قرار گيرند، چراکه در حقيقت استراتژي اين مديران است که بيشترين نتايج بهره وري را به دنبال دارد. البته اين موضوع براي من دور از انتظار نيست. در واقع، اين مساله با ويژگي نخبگان و اعتقاد سرمايه انساني نخبه‌گرا کاملا سازگار است؛ يعني موضوع بهره‌وري سازگار و ايجاد ارزش، نتيجه اين امر است که سازمان‌ها چگونه بهترين افراد خود را مديريت مي‌کنند، نه اينکه نحوه مديريت افراد متوسط چگونه است. تحقيقاتي از اين دست، اين واقعيت را به شدت تقويت مي‌کنند که کارمندان متوسط کمتر احتمال دارد که به منابع اصلي (يا اصلا منابع) درمورد نتايج چشمگير در سرمايه‌گذاري سازماني تبديل شوند. به عبارت ديگر، افراد متوسط (تفاوتي ندارد رييس باشند يا کارمند) طي زمان از ارزششان کاسته مي‌شود. از آن بدتر اين است که افراد متوسط، سرمايه‌هاي متوسط ايجاد مي‌کنند. متوسط بودن دشمن است. اگر شک داريد که اين موضوع تا حدي شبيه اصل 80/20 هنري پالسون است، بايد بگويم که درست فکر مي‌کنيد و همين طور است. اين اصل ساده اما بسيار مفيد که 80 درصد رشد ايجاد ارزش/ بهره وري حاصل 20 درصد از نيروي کار است، نتايج اجتناب‌ناپذير قطعي رياضي را به همراه دارد. اجازه دهيد انعطاف‌پذيرتر باشيم و بپذيريم که تقريبا 75درصد ارزش/بهره‌وري يک شرکت حاصل 25درصد از نيروي کار آن است. دريافت 10درصد پيشرفت از 25درصد بهترين‌ها، به آن معنا است که ايجاد ارزش سازماني خود را 7/5 درصد رشد داده‌ايد. بنابراين بقيه 75 درصد بايد بهره‌وري جمعي خود را حدود 30درصد ارتقا دهند؛ يعني سه برابر نسبت گروه بهترين‌ها تا 7/5 درصد رشد خالص به دست آيد. به نظر شما، گزينه بهتر و منطقي‌تر کدام است؟ اينکه مديران ارشد بتوانند 10درصد بهره وري بيشتر از بهترين کارکنان خود دريافت کنند؟ يا اينکه بتوانند از سه چهارم کارکنان کم استعدادتر، کم توان‌تر و کم حاصل‌تر سازمان، تقريبا يک سوم بهره وري لازم را از لحاظ رشد نتايج ارزشي بدست آورند؟ اگر شما در مقام انتخاب باشيد، روي کدام دسته سرمايه‌گذاري خواهيد کرد؟ من مي‌دانم پول خود را در کدام گروه سرمايه‌گذاري کنم. جک ولش اشتباه نمي‌کرد. واقعيت‌هاي تجربي قوي‌تر هستند. البته آنچه در واقعيت بيشتر رواج دارد اين است که 20 يا 25 درصد از بهترين افراد يک شرکت احتمالا 20 تا 50درصد يا بيشتر از نتايج بالقوه يک سازمان را بدست مي‌آورند، در حالي که کل اعضاي بقيه سازمان همه تلاش خود را مي‌کنند تا به دو برابر اين رشد از لحاظ اعداد و ارقام دست يابند. در همه سازمان‌هاي رشدگرايي که من ديده ام، نابرابري‌هاي درون سازماني از لحاظ ايجاد ارزش کاملا مشهود بوده است. افرادي مانند مارک زوکربرگ، مارک اندريسن و لري پيج/سرگئي برين، خودشان سازمان خود را ساخته‌اند. سازمان‌هايي که توزيع ايجاد ارزش/ بهره‌وري در آنها متعادل‌تر است (مثلا 40درصد از افراد آن 60درصد از ارزش سازمان را ايجاد مي‌کنند) با پيچيدگي‌ها و تضادهاي کمتري در ارتباط با سرمايه انساني دست‌وپنجه نرم مي‌کنند. شايد آنها همچنان خواستار جذب بهترين افراد باشند، اما وابستگي طبيعي اقتصادي در اين حالت بهتر درک مي‌شود و مورد ارج قرار مي‌گيرد. هيچ زماني از حال حاضر که در بحران‌ها هستيم بدتر نيست که يک کارمند، متوسط يا ضعيف باشد. در حال حاضر، براي بيشتر شرکت‌ها متوسط بودن هزينه مديريت را بالا مي‌برد و همانند باري است که شرکت بايد به دوش بکشد؛ اين وضعيت براي شرکت‌هاي فعلي، پتانسيل رشد يا منبع ارزشمندي براي سرمايه‌گذاري جدي محسوب نمي‌شود. واقعيت اين است که اگر يک نرم افزار يا خدمات اينترنتي يا يک برون سپاري بتواند 80 درصد بهره‌وري بيشتر از يک کارمند معمولي يا متوسط را ارائه دهد و 35 تا 60درصد هزينه در بر داشته باشد، در اينصورت چرا بايد يک سازمان براي يک کارمند متوسط هزينه کند؟ امروز ديگر هيچ سازماني نمي تواند از عهده پرداخت دستمزد به يک کارمند متوسط برآيد. بزرگ ترين چالشي که من براي سازمان‌هاي آينده مي‌بينم اين نيست که آنها چگونه مي‌توانند بر بهترين کارمندان خود سخت گيري کنند؛ بلکه اين است که آيا سرمايه‌گذاري کم روي افراد متوسط مي‌تواند به طور مقرون به صرفه‌اي ما را به جايي رساند که افراد متوسط را از رده پايين‌تر به رده 25درصد اول برسانيم؟ آيا ارزش «واقعي» مديران آينده همين خواهد بود؟ آيا افراد «متوسط» در آينده هيچ نقشي در ايجاد ارزش افزوده خواهند داشت؟

فرستنده:صابري جليل


 40 نکته کليدي از سخنان برايان تريسي در همايش بين المللي تهران با موضوع مديريت خلاقيت: 1- با ارزش ترين دارايي ما توانايي کسب درآمد است نه آن پولي که به دست مي آوريم. توانايي از دست نمي رود اما پول و ثروت ممکن است بارها از دست برود. 2- موفقيت مانند نردبان است و مهارت هاي ما پله هاي آن را مي سازد، اگر پله ها کامل نباشد، ما نمي توانيم از نردبان بالا برويم. 3- پتانسيل انسان آنقدر زياد است که مي توان صد زندگي همزمان داشته باشد. ما مي توانيم هر چيزي را بياموزيم ودر هر امري متخصص شويم. 4- آموزش کليد موفقيت است ولي چون سخت و وقت گير است و بيشتر انسان ها تنبل اند کسي براي يادگيري اهميت قائل نمي شود. 5- امروزه نه تنها بايد هوشمندانه کار کرد بلکه بايد هوشمندانه وسخت کار کرد تا به ثروت و موفقيت نائل شد. 6- اهميت کلمات در زندگي بسيار مهم است. کلمات خوب، تفکرات بهتري را ايجاد مي کنند. 7- افراد موفق بر راه حل ها تمرکز مي کنند اما افراد متوسط به فردي که مشکل را ايجاد کرده است فکر مي کنند. 8- کيفيت زندگي و هدف اصلي ما بستگي به احساسمان از خود (کرامت نفس) دارد. 9- هدف داشتن با هدف گذاشتن متفاوت است. نوشتن اهداف از اهميت فوق العاده اي برخوردار است. افرادي که اهداف مکتوب دارند ده برابر ديگران موفق ترند. 10- برندگان کساني هستند که درازمدت فکر مي کنند، افراد متوسط کوتاه مدت و سطحي مي انديشند. 11- افراد موفق کارهاي بزرگ و سخت را انجام مي دهند ولي افراد متوسط، دنبال کارهاي راحت و معمولي مي روند. 12- هر يک از ما بايد يک نقشه بيست ساله داشته باشيم و به جاي فکر کردن به مشکلات اقتصادي دنبال برداشتن قدم ها در مسير اهداف خود باشيم. 13- کساني که مهارت هاي مالي دارند موفق مي شوند. شما بايد در روز حداقل دو ساعت درباره اقتصاد و سرمايه گذاري مطالعه داشته باشيد. 14- راز اکثر موفقيت ها پشتکار و مقاومت است بايد با خودت عهد کني که کنار نمي کشي تا به اهدافت برسي. 15- اعتماد به نفس بايد آنقدر بالا باشد که هيچ چيز نتواند جلوي ما را بگيرد. 16- براي فروش موفق بايد تعداد تماس ها و ارتباطات را افزايش دهيد. 17- نگران شنيدن نه نباشيد، نه يعني پول! 18- کساني که بيشترين نه ها را دريافت مي کنند بيشترين بله ها را نيز مي شنوند. 19- بايد به محصولات يا خدماتي که ارائه مي دهيد اعتقاد داشته باشيد، اگر اعتقاد داريد که محصولتان عالي است، ناخودآگاه مشتري اين موضوع را درمي يابد. (و برعکس!) 20- فروشندگان موفق عاشق محصول، کار و شرکتشان هستند. 21- به جاي اينکه فروشنده باشيد، يک مشاور دلسوز باشيد، آنگاه فروش خودش اتفاق مي افتد. 22- فقط هدف اين نيست که فروشي انجام دهي بلکه بايد ابتدا ببيني که اين مشتري به محصول تو نياز دارد يا خير. 23- قدرت در دست کساني است که بهترين نُت برداري را دارند. 24- در فروش بايد ابتدا اعتمادسازي کنيد. 25- انتخاب هاي امروز، کيفيت زندگي فرداي شما را مي سازند. گذشته را رها کنيد و به فکر ساخت فرداي خويش باشيد. 26- هيچ موقع نگوييد که ديگر دير شده است. هيچ وقت براي گرفتن تصميمات صحيح دير نيست. 27- به سوي خورشيد تمرکز کنيد تا سايه پشت تو قرار گيرد. 28- ما بايد تغيير کنيم. اگر تغيير نکنيم، کنترل زندگي را در دست نخواهيم داشت. 29- براي هر حوزه زندگي بايد برنامه جامعي تدوين کنيم. بايد فراتر نگاه کنيم و روي آينده تمرکز کنيم. 30- افرادي که موفق و در جامعه مورد احترامند کساني هستند که بيشترين وقت را روي آماده سازي براي آينده مي گذارند. 31- براي تسخير آينده بايد از لذت هاي آني دست بکشيم. 32- منحرف شدن از مسير اصلي، بزرگترين عامل شکست ما است. 33- افراد موفق سخت و هوشمندانه کار مي کنند. هوشمندانه يعني کارهايي را انجام دهيم که با اهدافمان سازگار باشد. 34- کارهاي کوچک، ساده و راحت را انجام ندهيد زيرا کم کم به آنها عادت مي کنيد. از کارهاي سخت و بزرگ استفاده کنيد. 35- افراد موفق کارهايي را انجام مي دهند که پتانسيل نتايجش بسيار بالاست. 36- هميشه براي همه کارها برنامه داشته باشيد تا بتوانيد اقدامات را سريع تر انجام دهيد. 37- قبل از شروع هر کاري چک ليست و گام هاي سازماندهي شده آن را بنويسيد. 38- ميلياردرها عادت دارند روزانه هدف گذاري کنند. 39- ميلياردرها عادت دارند کارهاي شان را تکميل کنند و نيمه کاره رها نکنند. 40- ميلياردرها عادت دارند با مهم ترين عمل، روزشان را شروع کنند.

فرستنده:صابري جليل


 چرا قاتل سفيد پوش به قتل هاي خانوادگي مي انديشد؟؟؟؟؟ گاز گرفتگي هنوز جان مي گيرد! چرا بعد از اين همه تبليغات و تيزر هاي تلويزيوني هنوز بعضي از افراد خود را به تجاهل مي زنند و باز هم شاهد چنين اتفاقاتي هستيم . به نظر مي رسد بعضي از افراد اجتماع توجهي به اموري که دور و برشان مي گذرد ، ندارند و هميشه مرتکب اشتباهات اين چنيني مي شوند سرماي زمستان از راه رسيد و او با لباس سفيد و بلندش از پنجره هر خانه اي به داخل سرک ميکشد تا ميهمان ناخوانده اي باشد براي اهل خانه همان ميزباناني که نمي دانند قدمهاي شوم اين ميهمان هستي آنها را با خود به تاراج خواهد برد.تاراجي بي بازگشت که اين عروس دل سياه سفيد پوش هر کجا پا بگذارد براي ساکنان آن خانه زحمت خواهد برد. بيشتر خانواده ها تصور مي کنند که مرگ خاموش بر اثر گاز گرفتگي گريبان آن ها را نمي گيرد و منحصر به ديگران است اما غفلت از هشدارهاي ايمني و استفاده ناصحيح از وسايل گازسوز مي تواند سايه مرگ را بر سر هر خانواده بيندازد و خسارات جبران ناپذير انساني به جاي بگذارد. *يک مادر داغدار که فرزندش قرباني مرگ خاموش ناشي از گازگرفتگي شده گفت: پسر م همه زندگيم بود اما افسوس که آن شب لعنتي او را در شرايطي از دست دادم که عذاب وجدان هميشه با من است و من خودم را نمي بخشم که اگر دودکش بخاري را کنترل مي کردم او زنده بود و مرگ خاموش مرا تا ابد داغدار نمي کرد. *يکي ديگر از شهروندان که چهار نفر از اعضاي خانواده اش را براثر گازگرفتگي از دست داده نيز گفت: تا پيش از اين حادثه هرگز تصور خطرآفريني منوکسيد کربن را نداشتم و خانواده ما هشدارهاي ايمني را جدي نمي گرفتند. خانواده ام پس از نقل مکان به منزل جديد بدون در نظر گرفتن نکات ايمني بخاري منزلشان را نصب کرده و به بستر رفتند که اين خواب ابدي آنان شد. برخي مردم بر اين باورند که گاز متان عامل اصلي اين حوادث است اما در اکثر مواقع عامل اصلي گاز گرفتگي منوکسيد کربن است که بي رنگ و بو است. اگر سري به آمار بزنيم ميبينيم که قربانياني در شهر خودمان هستند که گاز کرفتگي آنها را به کام مرگ کشانيده است در حاليکه اگر غفلت در استفاده از وسائل گرمايشي نبود امروز زنده بودند. بي رنگ و بي بو است اما رد پايش بس عميق و رنگ مرگ دارد اين جمله را از من حقير بشنويد، که از همين لحظه سيستم گرمايش واتصالات گازي در منزل وکارگاهتان را مجددا"چک کنيد. گاز منوکسيد کربن در اثر سوخت ناقص نفت و گاز توليد مي شود و چون سوخت ناقص استاز طريق ريه ها جذب خون شده و با هموگلوبين خون ترکيب پايداري را تشکيل مي دهد و در نتيجه تبادل گازي خون با بافت هاي بدن مختل مي شود.در اين شرايط گاز منوکسيد کربن به جاي اکسيژن روي سطح گلوبولها قرار ميگيرد و انتقال اکسيژن به سلولها انجام نميشود و در اين ميان با توجه به اينکه در هر دم و بازدم مقداري اکسيژن وارد ريه ميشود با وجود اين شرايط در اختيار سلولها قرار نمي گيرد . علائم گازگرفتگي با سستي و بي حالي شروع ميشود احساس سرماخوردگي ، گيجي، تاري چشم، آبريزش از چشم و بيني ، تهوع و در مراحل پيشرفته تر قدرت حرکت را از فرد آسيب ديده سلب مي کند و در صورت طولاني شدن زمان گازگرفتگي علائم شديدتر شده و ارگان هاي حياتي نظير قلب و مغز را از حرکت مي اندازد. لذا ميتوان با رعايت موارد ايمني از وقوع حوادث تلخ جلوگيري کرد حوادثي که تلخ ترين پيامدها را به دنبال دارد.

[31 32 33 34 35 36 37 38 39 40]  [< previous]  [Next >]